بعضی روزها از خواب بلند میشی و می‌بینی بدون اینکه کار خاصی کرده باشی،امید تو دلت جوونه زده.به خودت میای و می‌بینی سیلی از افکار رنگی به ذهنت هجوم آوردن.می‌بینی پر از ایده‌های قشنگی تا این زندگی رو برای خودت قابل تحمل بکنی.می‌بینی زندگی اونقدر ها هم که تو فکر می‌کردی جدی نیست.آره رفیق تو یک روز از خواب بلند میشی و می‌بینی زندگی یک شوخیه که خدا با بنده‌هاش کرده. فقط باید مواظب باشی که این شوخی رو برای خودت خیلی جدیش نکنی و به راحتی از کنارش بگذری.یک روز از خواب بلند میشی و می‌بینی در حق خودت ظلم کردی.به خودت میای و می‌بینی چه روزهایی رو که از دست ندادی.می‌بینی چه‌قدر چشم‌هات رو روی زیبایی‌ها بسته بودی و تاریکی»رو انتخاب کرده بودی.یک روز از خواب بلند می‌شی و می‌بینی کسی که انگار سال‌های سال با تو زندگی کرده اما تو اون رو نمی‌شناسیش،داره بهت میگه:بلند شو و بساز.بلند شو و جهانی که دوست داری رو با دست‌های خودت بساز.من بهت کمک می‌کنم،من اینجام که به تو کمک کنم.»

رفیق اون صدا شاید همون راوی درونت باشه که از تمام احوال و افکار تو آگاهی داره و بعد از چندین سال زندگی با تو ازت می‌خواد به حرفاش گوش کنی و همراهیش کنی.من بهت می‌گم که لحظه‌ای درنگ نکن.بلند شو و همون لحظه مشغول به کاری شو که شب‌ها آرزو می‌کنی در اون زمینه به جایگاهی برسی.بلند شو حتی اگر مثل من خسته‌ای،حتی اگر ناامیدی،حتی اگر فکر می‌کنی صدات رو کسی نمی‌شنوه یا کسی چهرت رو نمی‌بینه.بلند شو و صدای راوی درونت رو بشنو.می‌دونی روزهای خیلی تلخی رو پشت سر می‌گذاریم.انگار دعای هیچ کس به آسمون نمی‌رسه،انگار تمام اتفاقات خوب طلسم شدن،انگار ما در تاریک‌ترین روزهای تاریخ به این دنیا اومدیم.انگار زندانی شدیم تو این قفس اما من می‌ترسم از روزی که متوجه شیم از دل همین تاریکی‌ها می‌تونستیم روزهای روشنی رو بسازیم و از خودمون دریغ کردیم.می‌ترسم از روزی که به خودمون بگیم کاش قدر همین روزهای تاریک رو می‌دونستیم و دلمون بخواد زمان برگرده تا بتونیم دوباره بسازیم.

می‌دونم سخته که ازت بخوام با پاهای ناتوانت بلند شی،اما شروع کن.از هرجا که هستی و ایستادی شروع کن.شاید اتفاقات خوب منتظر تلاش ما هستن،شاید به زودی سر و کلشون پیدا بشه.

پ.ن:خدایا ایمانم ضعیف شده،ازت کمی دل‌خورم و برای همین هم از دست خودم ناراحتم.خدایا کمی هم هوای ما و دعاهامون رو داشته باش.خدایا هوای دعاهای مادرامون رو داشته باش.خدایا معجزه کن.خدایا روی خوش بهمون نشون بده.

پ.ن:شاید این متن دور از من باشه.دلم می‌خواست غمگین بنویسم اما خودم رو  به سختی کنترل کردم.

25:من‌باب مادر و یا پدر شدن

24:ترکیبی از امید و شاید ناامیدی

22:رد پای خون در روح شرحه شرحه شده

رو ,تو ,می‌بینی ,شو ,خودت ,زندگی ,و می‌بینی ,بلند شو ,خواب بلند ,از خواب ,شو و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

الحقائق الاسلامیة K-photo دال فیلم روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی سیستان وبلوچستان amozeshh سالم زیبا خرید رسیور 4k جستجو گر فایل های اینترنت تقریر حقیقت، تقلیل مرارت m2abs